تکنولوژی

«شب سفید»، بازی ماجرایی ترسناکِ

«شب سفید»، بازی ماجرایی ترسناک

سازنده‌های بازی‌های مستقل در نبود بودجه‌های سرسام‌آور، دست به ایده‌پردازی‌های رادیکالی برای پُر کردن آن خلا می‌کنند. بازی افتتاحیه‌ی استودیوی آسام (Osome) هم در انتخاب این استایلِ گرافیکی‌، چنین وضعیتی دارد. حقیقتش، به نظر می‌رسد سازندگان در این کار موفق هم بوده‌اند. اولین چیزی که من را به سوی «شب سفید» جذب کرد و درباره‌اش خیلی دوست داشتم، همین تصاویر خاصش با آن حجم از کنتراستِ شدید سیاه‌ و سفیدش بود. تصمیم‌گیری درباره‌ی «شب سفید» از اینجا به بعد، سخت و حساس می‌شود. اگر همین حالا نگاهی به تصاویر بازی بیاندازید و آنها را اذیت‌کننده و غیرجذاب پیدا کنید، سرزنشتان نمی‌کنم. اصلا کلِ ماهیتِ «شب سفید» هم همین است که برای مخاطب عام ساخته نشده و نمی‌تواند در دیدگاه همه زیبا باشد و باید نکاتِ اندک خوبش را خیلی بیشتر از نکاتِ بسیارِ منفیش، دوست داشته باشید تا بتوانید از تجربه‌ی آن لذت ببرید. بگذارید همین ابتدا تکلیفتان را با بازی روشن کنم. «شب سفید»، بازی تمام‌عیاری نیست. کمتر از آن چیزی که به نظر می‌رسد، فوق‌العاده است و با اینکه در خلق تجربه‌ای وحشتناک، برخی اوقات کم‌نظیر و تازه ظاهر می‌شود، اما اغلب اوقات کمبودهایش اذیت‌کننده می‌شوند و البته اعصاب‌خرد‌کن‌بودن هم که جزوی از شناسنامه‌ی گیم‌پلی‌اش است.

شب سفید

خلاصه اینکه اگر از طرفداران پر و پا قرص ژانر وحشت هستید، «شب سفید» با ترکیب المان‌های بازی‌های «سایلنت هیل» و بازی‌های ماجرایی و گرافیک هنری زیبایش، لحظاتِ خیلی خوبی برای‌تان در بر دارد. حتی بازی بعضی اوقات آنقدر عصبی‌کننده و تعلیق‌زا می‌شود که واقعا می‌ارزد کمی از ضعف‌هایش را تحمل کنید. اما اگر وحشت‌بازِ قهار نیستید و بدون شلیک کردن و دویدن و انفجار نمی‌توانید زندگی کنید، بهتر است با چشمانِ بازتر به «شب سفید» نزدیک شوید. اما در نهایت مهم نیست در کدام دسته قرار می‌گیرید، وقتی بازی را به اتمام برسانید، مطمئنا مثل من به این فکر فرو می‌روید که سازنده‌های «شب سفید» با مهندسی و صیقلِ بهتر ایده‌ها و عناصر بازی‌شان، فرصتِ خلق چه تجربه‌ی منحصربه‌فردِ خارق‌العاده‌ای را داشته‌اند. اما در حال حاضر، «شب سفید» فقط بازی پُر ضد و نقیضی است که کاملا وارد قلمروی یگانگی‌ نمی‌شود و اصلا حرف خارق‌العاده‌بودنش را هم که نزنید. با این حال، من به شخصه نه تنها از صرف بیش از ۷ ساعت از زندگیم به پای این بازی، پشیمان نیستم، بلکه خوشحال هم هستم که چنین کاری را کردم.

 

همان‌طور که گفتم «شب سفید» بازی کمال‌گرایی نیست. یعنی مثلا همیشه چیزی از گیم‌پلی‌ است که دوست داشته باشید، و چیزی هم است که شما را عصبانی کند. همیشه یک سر عناصر بازی در تاریکی است و یک سرش در روشنایی. بخش داستان‌گویی بازی چنین وضعیتی دارد. داستان بازی در دهه‌ی ۱۹۳۰ و در دورانِ «رکود بزرگ» اقتصادی دنیا جریان دارد؛ داستانی که نگاهی شخصی و متفاوتی به شرایطِ آدم‌های آن زمان در آن برههی خردکننده‌ی تاریخ دنیا و به خصوص در اینجا به امریکا می‌اندازد و برای کسانی که با آن آشنا نیستند، می‌تواند خیلی درگیرکننده و تازه باشد. اما این تنها سنگ‌ بنا و پیش‌زمینه‌ی داستان اصلی است. ماجرای محوری بازی ترکیبی از عناصر چندین سبک مختلف است. از کند و کاوِ روانکاوانه در کاراکترها گرفته تا عناصر داستان‌های کاراگاهی و قاتل‌های سریالی و البته داستان خانه‌های جن‌زده و ارواحِ خبیث‌. قهرمانِ بی‌نام‌و‌نشانِ بازی بعد از تصادف با اتومبیل‌اش، مجروح و خسته به سوی نزدیک‌ترین خانه‌ی آن اطراف می‌رود و وقتی کسی جواب در زدن‌ها و فریادهایش را نمی‌دهد، برای درخواست کمک وارد خانه می‌شود. در پشت سرش بسته می‌شود، تلفن کار نمی‌کند و این مرد پالتویی مرموزِ انتخاب دیگری جز گشت‌ و‌ گذار در این عمارتِ بزرگ و پرده‌برداری از رازهای کثیفش ندارد.

داستان خیلی بی‌هیجان و کلیشه‌ای کلید می‌خورد. تا ۲۰ دقیقه‌ی اول بازی، اگر از حرکاتِ کندِ شخصیت اصلی بازی و اینکه نمی‌دانید هدفتان چیست، خوابتان گرفت، خجالت نکشید. اما کم‌کم با پیدا کردن اولین دست نوشته‌ها، خاطرات و کتاب‌هایی که در گوشه‌ گوشه‌ی خانه رها شده‌اند و صد البته، حمله‌ی اولین روحِ ترسناک خانه که در عرض چند ثانیه موهای تن‌تان را سیخ می‌کند، می‌فهمید که آری، انگار چیزهای جالبی در اینجا یافت می‌شود. بهتر است ادامه دهم. بله، علاوه‌بر پروتاگونیستِ بازی که هر از گاهی داستان را از زبان خودش توضیح می‌دهد، اصل ماجراهای گذشته‌ی خانه که ارتباطِ تنگاتنگی با وضعیتِ حال حاضرِ آن دارد، از طریق دست‌ نوشته‌هایی پراکنده‌ شده در محیط‌ها روایت می‌شوند. شاید بیش از ۹۰ درصد داستان بازی از طریق همین نوشته‌ها تعریف می‌شود. داستان «شب سفید» به حدی به این دست‌ نوشته‌ها و کتاب‌ها وابسته است که باور کنید، اگر آنها را دست‌کم بگیرید، مطمئن باشید هیچ‌چیز از اتفاقاتِ دور و اطرافتان نخواهید فهمید و همه‌چیز برای‌ شما بی‌معنی و مفهوم خواهد بود.

شب سفید

دیدگاهتان را بنویسید